-
گفتگو با خدا
یکشنبه 31 خردادماه سال 1394 14:06
گفتگو با خدا خواب دیدم در خواب گفتگویی با خدا داشتم. خدا گفت : پس میخواهی با من گفتگو کنی ؟ گفتم : اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد و گفت : وقت من ابدی ست. چه سئوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی ؟ گفتم : چه چیز بیشتر از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند ؟ خدا پاسخ داد : این که آنها از بودن در دوران کودکی...
-
داستان کوتاه واقعی (بغلم کن عشق خوبم)
یکشنبه 31 خردادماه سال 1394 13:56
بغلم کن عشق خوبم آن شب وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است. دستش را گرفتم و گفتم “باید راجع به موضوعی باهات صحبت کنم”. او هم آرام نشست و منتظر شنیدن حرفهای من شد. دوباره سایه رنجش و غم را در چشماش دیدم. اصلاً نمیدانستم چه طور باید به او بگویم، انگار دهنم باز نمیشد. هرطور بود باید به او میگفتم و...
-
اگر دروغ.......ولی من دروغ نمیگم....من ....اصلا
شنبه 8 آبانماه سال 1389 20:31
اگر ...... اگر دروغ رنگ داشت هر روزشاید ده ها رنگین کمان از دهان ما نطفه می بست و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود اگر عشق ارتفاع داشت من زمین را زیر پای خود داشتم و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر کنار...
-
برای کسی که عاشقی را به من آموخت
جمعه 6 آذرماه سال 1388 14:23
برای کسی که عاشقی را به من آموخت بعضی وقت ها گیج میشم مثل الان ...نمی دونم چمه ...اما می دونم همیشه وقتی کم میارم یاد تو ازم دست نمیکشه...گفتی ۹سال بعد ...حالا ۱۰ سال میگذره ...منو بغلم کردی و به جاده قسم خوردی ...شب رو شاهد گرفتی ...اگه تو یادت رفته من که یادم هست ..گریه کردی و اشک هامون یکی شد ...قسم خوردی بیای...
-
تورو ازم گرفتن
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1388 13:13
تورو ازم گرفتن دیگه تو رو ندارم تورو ازم گرفتن گفتن فراموشت کنم منو دست کم گرفتن گفتن که عشق تو کجا لایق اسم اون میشه گفتن برو که عشق اون قسمت دیگرون بشه منم گفتم اگه که خالی دستام اگه هیچی ندارم عوضش برای تو یه قلب دیونه دارم اگه که تورو گرفتن اگه تو داری میری عوضش توی خیالم با تو پروازی دار
-
خداحافظ
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 13:06
خداحافظ خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو...
-
عشق فراموشی
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 13:02
-
غرور نداشته باش
سهشنبه 25 فروردینماه سال 1388 12:59
غرور نداشته باش شاید بعد ازاین داستان بگیدکه من چقدر پست هستم ولی اینجور نیست من نمی دونم چرا بازم بعد از این همه بی معرفتی بازم عاشق می شم من یه روز عاشق یه دختر شدم اولش اون به من خیلی توجه می کرد ولی من بخواطر غرورم خیلی به اون توجه ای نداشتم یه روز اون به من گفت:گلم چرا به من کم محلی میکنی؟ گفتم اینجویاست دیگه...
-
عشق من....
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1387 13:27
عشق من..... * موسیقی من سکوت قناری در کنج قفس نوازشگرم نسیم تنفس سرد من است. * حتی یخ های زمستان هم با من هم صحبت نمی شوند سرما را لمس میکنم می بویم می شنوم می بینم آرزوی گرما سرابی است در دل یخ ، * من عاشق مترسک مزرعه ام چون با دیدنم از من دوری نمی کند هم صحبت من است دستش را می گیرم می فشارم احساسش میکنم از من دوری...
-
تنهایی
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 18:31
تنهایی تا چه حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ۱:تو مرا میفهمی من تو را می خواهم و همین سادهترین قصه ای یک انسان است. ۲:صبح که چشمای قشنگت رو باز میکنی یادت باشه که دیشب یکی به یاد تو چشاشو بست. ۳:باهات نبودم برات که بودم اگه چشات نبودم نگات که بودم اگه حرفت نبوصدات که بودم هیچم که نبودم به یادت که بودم پس تو هم به یادم کن. ۴:کسایی...
-
دوستت دارم
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 20:03
امروز که در تنهایی خود می سوزم خواهان دستگیری از سوی توام امروز که در غم و اندوه غوطه ور شده ام چشم براه و امید یاری از سوی تو دارم لحظات زندگی برایم سنگین و سخت گشته وجود تو شاید آرامشی بر این افکار درهم پیچیده ام باشد شاید دیدار امروز تو برایت مهم نباشد اما برای من نه شاید فردایی نداشته باشیم تا دوباره چهره به چهره...
-
آخه خیلی تنهام
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 19:54
یه روز بهم گفت: میخوام باهات دوست باشم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز دیگه بهم گفت: «میخوام تا ابد باهات بمونم؛ آخه میدونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره میدونم. فکر خوبیه.من هم خیلی تنهام». یه روز دیگه گفت: «میخوام...
-
تنهایی
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 19:48
باز هم شب شد نگاهم را پشت خود می اندارم تا تمام لحظه های سپری شده روزانه خود را بررسی کنم در اکثر لحظات سختی ها و سردرگمی ها در کنارم بود نمیدانم چرا لحظات عمرم اینگونه سپری میشود در غم و انده سختی رنج انگار همه و همه با من پیوند خورده اند و مثل سایه دست از سر من بر نمی دارند احساس پوچی می کنم به هر کاری روی می آورم...
-
عاشقانه
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1387 19:48
اگه به درد و دل من گوش کنید به صفحه بعدی مراجعه کنید؟؟؟ باز هم شب شد نگاهم را پشت خود می اندارم تا تمام لحظه های سپری شده روزانه خود را بررسی کنم در اکثر لحظات سختی ها و سردرگمی ها در کنارم بود نمیدانم چرا لحظات عمرم اینگونه سپری میشود در غم و انده سختی رنج انگار همه و همه با من پیوند خورده اند و مثل سایه دست از سر من...
-
جایزه مرگ را می گیرد
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 21:35
عاشق شدن با نوشتن یک نامه شروع نمی شود بلکه باید معشوق را دوست بداری و گوشه ای از قلب خود را برای معشوق جا دهی ، عاشق شدن را باید از گل آموخت باید دید که چگونه خود را شیفته همگان می کند ،آری عجله ننما و هر چه سریع تر برگرد.... من اینجا بس دلم تنگ است هر سازی که می زنم بد آهنگ است ...
-
عکس
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 16:24
-
love u
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 16:21
-
عکس
سهشنبه 22 بهمنماه سال 1387 16:06
کوتاهی از عشق عشق مرگ نیست زندگی است. سخت نیست عین سادگی است. عشق عاشقانه های باد وگندم است . اولین پناهگاه کودکی آخرین پناهگاه آدم است. زندگی زیباست حتی اگر کور باشی ؟ خوش آهنگ است حتی اگر کر باشی مسحور کننده است حتی اگر فلج باشی؟ اما بی ارزش است اگرثانیه ای عاشق نباشی اگر می دانستی دل ترک خورده ی من با یاد چشمان...
-
دوستت دارم
دوشنبه 21 بهمنماه سال 1387 16:33
-
بعد از رفتنت
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 23:58
بعد از رفتنت... شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ،تو را با لهجه گل های مریم صدا کردم.برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم،پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روییده با حسرت جدا کردم و تو در پاسخ آبی ترین، موج تمنای دلم گفتی:دلم حیران و سر گردان چشمانیست...
-
شعر به یاد پدر
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 23:36
پدر پدر عشق تو در من مردنی نیست پدر یاد تو از دل رفتنی نیست پدر در خلوت شبهای سردم نوازش های دستت گفتنی نیست پدر رفت و دلم لبریز از غم تمام برگ های باغ شد زرد صدای ملتمش در باغ پیچید پدر محض خدا یک لحظه بر گرد دختر کوچکت مریم
-
Love On Another
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 19:42
تولد تلخ بایدی نیست در این راه دراز شب چراغی که خاموش مانده از ترس خاموشی بدرخشد. و من راهی خاموشی ام بی نور تا که دریابم در این صحرای بی هر روز پر شب دیروزم بیا بم انچه گم کردم دیشب همان دیشب که سرد و سوزناک بود و برف می بارید و فردا را در ان هرگز ندیدم من دیشبی که بوسه بر لبان سردم گرم بود همان دیشب که گرمی بخش من...
-
LOVE
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 19:38
-
heart
یکشنبه 20 بهمنماه سال 1387 19:33