عشق من....

 عشق من..... 

 

* موسیقی من سکوت قناری در کنج قفس

نوازشگرم نسیم تنفس سرد من است.

 

* حتی یخ های زمستان هم با من هم صحبت نمی شوند

سرما را لمس میکنم می بویم می شنوم می بینم

آرزوی گرما سرابی است در دل یخ ،

 

* من عاشق مترسک مزرعه ام

چون با دیدنم از من دوری نمی کند

هم صحبت من است

دستش را می گیرم می فشارم احساسش میکنم

از من دوری نمی کند

چشمانش من را می بیند من او را می بینم

با قناری هم صحبت است با گنجشک با کلاغ

از هیچ کس دوری نمی کند

دوستش دارم دوستش دارم ...

* ندایی که سر می دهم پیامی است برای تو

شیدایی است که از دل برمی خیزد

ستارگان برای تو می درخشند

به تو می نگرند

با آنها هم صحبت شو بگو بگو راز دلت بشنو بشنو نصیحتشان .

*دیده ای پرنده ها را به جای نشستن روی شاخساران روی سیم های برق می نشینند تیر ها جایگزین درختان شده اند

سنگ ها جایگزین قلبها

گرما را با سرما معاوضه کرده اند

مجنون ها مرده اند لیلی ها نابود شده اند

عشق نیست عشق نیست عشق نیست ...

* عشق دامی است که صید آن ما ایم

صیادی نیست آزادی نیست

کجاست آن طوقی کجاست آن موش کسی نیست ما را رها سازد .

* هر سکه دو رو دارد ولی عشق تنها یک رو دارد

نابودی .

* عشق ریسمانی است که اگر با آن مبارزه نکنی تو را به نابودی می کشاند .

* عشق سبزه زاریست با درختان انبوه

با گل های رنگارنگ و خوش بو

پیش میروی زیبایی ها افزون می گردد

سبزه زار دلنشین تر می می شود

چون روی برگردانی اثری از سبزی و زیبایی نیست

همه چیز نابود شده جایشان را میله های قفس گرفته

باز پیش میروی و قفس را تنگ تر می کنی

پیش رو ظاهر زیبای نابودی است .

* دید ما کوچه ی تنگیست که چرایش چشم است .

چشم ما گوش . عقل ما حرف سر کوچه ، سر بازار  .

چشمها را باید شست .

*نگاه کردم ماه خود را به آب افکنده خاموش نشده زیبا تر از پیش زیبایی به بالایی اش نبود زیبایی به بذرافشانی نور بود.