عاشقانه

اگه به درد و دل من گوش  کنید به  صفحه بعدی مراجعه  

 

کنید؟؟؟

باز هم شب شد

 

نگاهم را پشت خود می اندارم

 

تا تمام لحظه های سپری شده روزانه خود را بررسی کنم

 

در اکثر لحظات سختی ها و سردرگمی ها در کنارم بود

 

نمیدانم چرا لحظات عمرم اینگونه سپری میشود

 

در غم و انده سختی رنج

 

انگار همه و همه با من پیوند خورده اند

 

و مثل سایه دست از سر من بر نمی دارند

 

احساس پوچی می کنم

 

به هر کاری روی می آورم

 

با بن بستی مواجه میشوم

 

انگار تمام سنگهای دنیا در مقابل من پدیدار شده اند

 

نمی دانم چکنم تا رهایی یابم

 

تا کجا باید دوید نمی دانم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد