تورو ازم گرفتن


دیگه تو رو ندارم تورو ازم گرفتن


گفتن فراموشت کنم منو دست کم گرفتن


گفتن که عشق تو کجا لایق اسم اون میشه


گفتن برو که عشق اون قسمت دیگرون بشه 


   منم گفتم


اگه که خالی دستام اگه هیچی ندارم


عوضش برای تو یه قلب دیونه دارم


اگه که تورو گرفتن اگه تو داری میری


عوضش توی خیالم با تو پروازی دار

خداحافظ

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

...طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه خداحافظ .....!


خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ خداحافظ

همین حالا

خداحافظ

غرور نداشته باش

شاید بعد ازاین داستان بگیدکه من چقدر پست هستم ولی اینجور نیست 



 من نمی دونم چرا بازم بعد از این همه بی معرفتی بازم عاشق می شم


من یه روز عاشق یه دختر شدم اولش اون به من خیلی توجه می کرد


ولی من بخواطر غرورم خیلی به اون توجه ای نداشتم


یه روز اون به من گفت:گلم چرا به من کم محلی میکنی؟


گفتم اینجویاست دیگه اولش نفهمیدم چی گفتم


اون خیلی ناراحت شد گفت مگه من چیکار کردم


با لحن خیلی بدی بهش گفتم هیچی


گفت چرا با من اینچوری حرف می زنی


منم گفتم دوست دارم اینجوری حرف بزنم


گفت باشه و رفت؟


چند روزی شد ندیدمش خوب منم دوسش داشتم ولی


غرور من نمش گذاشت مثل کنه چسبیده بود به من


به روز دوستش اومد در دانشگاه به من گفت


اخه نامرد مگه چیکارن کرده بود که این کارو باهاش کردی


گفتم خوب که چی گفت اون ...


شکه شدم حتی نی تونستم حرف بزنم اصلا نفهمیدم


کجا رفتم وقتی به بیمارستان رسیدم


رفتم تو اتاقش تنها بود کنارش نشستم گفتم گلم


چرا ایکارو کردی همینجور نگام میکرد


سرمو گذاشتم رو تختش گریم گرفت ولی می ترسیدم


گریه کنم  آخه...


دیگه نتونستم تحمل کنم زدم بیرون رفتم تو خیابون انقدر گریه کردم


بعد برگشتم دیگه راهم نی دادن تو چون وقت ملاقات تموم شده بود


نفهمیدم چجور گذشت تا فرداش


وقتی رفتم پیشش گفتم منو ببخش گریه کرد


گفتمش اگه گریه کنی منم گریه میکنم غرورمو نشکن


آروم شد ولی من دیگه نمی تونستم آروم بشم


دیگه راحت شدم غرورم شکست

عشق من....

 عشق من..... 

 

* موسیقی من سکوت قناری در کنج قفس

نوازشگرم نسیم تنفس سرد من است.

 

* حتی یخ های زمستان هم با من هم صحبت نمی شوند

سرما را لمس میکنم می بویم می شنوم می بینم

آرزوی گرما سرابی است در دل یخ ،

 

* من عاشق مترسک مزرعه ام

چون با دیدنم از من دوری نمی کند

هم صحبت من است

دستش را می گیرم می فشارم احساسش میکنم

از من دوری نمی کند

چشمانش من را می بیند من او را می بینم

با قناری هم صحبت است با گنجشک با کلاغ

از هیچ کس دوری نمی کند

دوستش دارم دوستش دارم ...

* ندایی که سر می دهم پیامی است برای تو

شیدایی است که از دل برمی خیزد

ستارگان برای تو می درخشند

به تو می نگرند

با آنها هم صحبت شو بگو بگو راز دلت بشنو بشنو نصیحتشان .

*دیده ای پرنده ها را به جای نشستن روی شاخساران روی سیم های برق می نشینند تیر ها جایگزین درختان شده اند

سنگ ها جایگزین قلبها

گرما را با سرما معاوضه کرده اند

مجنون ها مرده اند لیلی ها نابود شده اند

عشق نیست عشق نیست عشق نیست ...

* عشق دامی است که صید آن ما ایم

صیادی نیست آزادی نیست

کجاست آن طوقی کجاست آن موش کسی نیست ما را رها سازد .

* هر سکه دو رو دارد ولی عشق تنها یک رو دارد

نابودی .

* عشق ریسمانی است که اگر با آن مبارزه نکنی تو را به نابودی می کشاند .

* عشق سبزه زاریست با درختان انبوه

با گل های رنگارنگ و خوش بو

پیش میروی زیبایی ها افزون می گردد

سبزه زار دلنشین تر می می شود

چون روی برگردانی اثری از سبزی و زیبایی نیست

همه چیز نابود شده جایشان را میله های قفس گرفته

باز پیش میروی و قفس را تنگ تر می کنی

پیش رو ظاهر زیبای نابودی است .

* دید ما کوچه ی تنگیست که چرایش چشم است .

چشم ما گوش . عقل ما حرف سر کوچه ، سر بازار  .

چشمها را باید شست .

*نگاه کردم ماه خود را به آب افکنده خاموش نشده زیبا تر از پیش زیبایی به بالایی اش نبود زیبایی به بذرافشانی نور بود.

 

تنهایی

تنهایی   تا چه   حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ادامه مطلب ...

دوستت دارم

امروز که در تنهایی خود می سوزم      

       خواهان دستگیری از سوی توام

امروز که در غم و اندوه غوطه ور شده ام

چشم براه و امید یاری از سوی تو دارم

 

لحظات زندگی برایم سنگین و سخت گشته

وجود تو شاید آرامشی بر این افکار درهم پیچیده ام باشد

شاید دیدار امروز تو برایت مهم نباشد اما برای من نه

شاید فردایی نداشته باشیم تا دوباره چهره به چهره شویم

 

فردا را برای گریز از دیدار بر زبان نیاور

چون فرداها بسیار است

اما عمر ما کم و محدود

شاید فردایی برایمان نباشد

به قول دوستان که گویند

 

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

گرنه بر سنگ مزارش آب ریختن چه سود

آخه خیلی تنهام


یه روز بهم گفت:
می‌خوام باهات دوست باشم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». بهش لبخند زدم

و گفتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی

تنهام». یه روز دیگه بهم گفت: «می‌خوام تا ابد

باهات بمونم؛ آخه می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام».

بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من

هم خیلی تنهام». یه روز دیگه گفت: «می‌خوام برم یه

جای دور، جایی که هیچ مزاحمی نباشه. بعد که همه

چیز روبراه شد تو هم بیا. آخه می‌دونی؟ من اینجا

خیلی تنهام». بهش لبخند زدم و گفتم: «آره می‌دونم.

فکر خوبیه. من هم خیلی تنهام». یه روز تو نامه‌ش

نوشت: «من اینجا یه دوست پیدا کردم. آخه می‌دونی؟

من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند کشیدم و

زیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.من هم خیلی

تنهام». یه روز یه نامه نوشت و توش نوشت: «من

قراره اینجا با این دوستم تا ابد زندگی کنم. آخه

می‌دونی؟ من اینجا خیلی تنهام». براش یه لبخند

کشیدم و زیرش نوشتم: «آره می‌دونم. فکر خوبیه.

من هم خیلی تنهام».

حالا دیگه اون تنها نیست و من از این بابت خیلی

خوشحالم و چیزی که بیشتر خوشحالم می کنه اینه که

نمی دونه من هنوز هم خیلی تنهام

جایزه مرگ را می گیرد

عاشق شدن با نوشتن یک نامه شروع نمی شود بلکه باید معشوق را دوست بداری و گوشه ای  

از قلب خود را برای معشوق جا دهی ، عاشق شدن را باید از گل آموخت باید دید که چگونه خود  

را شیفته همگان می کند ،آری عجله ننما و هر چه سریع تر برگرد.... 

 

 

من اینجا بس دلم تنگ است 

هر سازی که می زنم بد آهنگ است ...

بعد از رفتنت

بعد از رفتنت...  

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ،تو را با لهجه گل های مریم صدا کردم.برای با   

طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هایت دعا کردم،پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های 

 آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام روییده با حسرت جدا کردم و تو در 

    پاسخ آبی ترین، موج تمنای دلم گفتی:دلم حیران و سر گردان چشمانیست رویایی و  

 من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رهاکردم همین  

  آخرین حرفت:  

نمی دانم چرا رفتی؟نمی دانم چرا؟شاید خطا کردم و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی؟  

نمی دانم کجا؟تا کی؟ برای چه؟!!!

شعر به یاد پدر

پدر 

 

پدر عشق تو در من مردنی نیست  

 پدر یاد تو از دل رفتنی نیست  

پدر در خلوت شبهای سردم  

نوازش های دستت گفتنی نیست 

پدر رفت و دلم لبریز از غم  

تمام برگ های باغ شد زرد  

صدای ملتمش در باغ پیچید 

پدر محض خدا یک لحظه بر گرد 

 

 

دختر کوچکت مریم

Love On Another

 

تولد تلخ


بایدی نیست در این راه دراز

شب چراغی که خاموش مانده از ترس خاموشی

                                                      بدرخشد.

و من راهی خاموشی ام بی نور

تا که دریابم در این صحرای بی هر روز پر شب

                                                       دیروزم

بیا بم انچه گم کردم دیشب

 

همان دیشب که سرد و سوزناک بود و برف می بارید

و فردا را در ان هرگز ندیدم من

دیشبی که بوسه بر لبان سردم گرم بود

 

همان دیشب که گرمی بخش من نگاه ناز مادر بود

آری ای همدرد من

                    گر می شنوی صدایم را

                         به اجبار این سفر تلخم اغاز شد

                                 و در خانه ای به رویم باز شد

              و من هست شدم گر چه بودم

                         همان هستی که آغاز نیستی بود

                                همان هستی که هرگز نیست بود شاید...